یادښت:
په ۱۳۴۵ کال د اسد په ۲۴مه پښتو ټولنې د خوشال خان خټک د ۲۸۶ تلین په مناسبت په کابل کې د "ننګیالی خوشال" په نوم یو ستر سمینار جوړ کړی و. په دې سمېنار کې چې د کورنیو او بهرنیو پوهانو په شمول ویناوې او مقالې اورول شوې وې، انسان مجله د خوشال خټک د ۳۳۱ تلین په مناسبت یو شمېر مقالې بیاځلي خپروي تر څو د دې ستر شاعر او مفکر په اړه د تاریخي متن لوستنه آسانه او پراخه او د نویو مطالعاتو لپاره یوه محتوايي زمینه رامنځته کړي.
جناب آقای رئیس استادان و حضار محترم!
باری من مایه کمال مسرت و افتخار است که به بمعیت استاد دانشکده ادبیات دانشګاه تهران در مراسم بزرګداشت خوشحال خان ختک شاعر ملی افغان شرکت میکنم از مقام ریاست و استادان ارجمند و حضار ګرامی تمنی دارم تبریک و تهنیت بنده را توام با احترامات دانشګاه تهران بمناسبت توفیقی که در اجرای این مراسم ارزنده حاصل فرموده اید بپذیرید و نیز با اغتنام فرصت در سمت نايب رئیس مجلس شورا یملی ایران درود ګرم و سلام و پيام و احترام ملت ایران را به ملت باستانی افغانستان تقدیم میکنم و از انجمن زبان و ادبیات پشتو که این فرصت را به من فراهم ساهته است تا برای سومین بار از سرزمین دانش دوست و ادب پرور افغانستان دیدار کنم قلبا و صمیمانه سپاسګذازم.
ګفتم به بینمش مګرم درد اشتیاق
ساکن شود بدیدم و مشتاقتر شدم
مناسبات روحی و قلبی دو ملت باستانی ما آنچنان با پيوند های دیرین تاریخی و فرهنګی و ادبی دینی به یکدیګر پيوسته و استوار است که هیچ نیروی قادر نیست در ارکان قویم آن خللی وارد کند.
امروز ملت افغانستان بیاد بزرګترین شاعر پشتو زبان خود جشن میګیرند بدیهی است که ما ایرانی ها نیز در این جشن و شادمانی با شما برادارن افغان شریک و سهیم هستیم من اینک در مقام آن نیستم که درباره ارزش ادبی و اثار و اشعار این شاعر بلند پایه سخنی بګویم زیرا استادان و دانشمندان افغان که در این مراسم فرخنده شرکت کرده اند در طی جلسات مختلف هر کدام آن طور که در خور مقام ارزنده اوست سخن ګفته و به قول فردوسی برو بوم معنی همه رفته اند نکته تاریکی باقی نمانده است که من خواسته یا توانسته باشم با این بضاعت مزجاهّ آنرا روشن کنم فقط از محضر استادان محترم رخصت میطلبم تا آنچه از خود از اثار این شاعر دریافته ام بحیث یک شاګرد باز نمایم و امیدوارم شما استادان ګران قدر از این ګستاخی بر من خرده نګیرید.
میدانم همچنانکه رودکی پدر شعر فارسی لقب ګرفته است خوشحال خان ختک را نیز باید پدر شعر و ادبیات زبان پشتو دانست، مرد شمشیر و قلم، مردی که در خانواده دلیر و جنګجو به دنیا امد و با آنکه بیشتر دوران حیات او در جنګ و ستیز سپری میشد در ادبیات لغت فنون ادبی و علوم دینی و اخلاقی نیز استادی تبحری بسزا داشت و شاعری توانا و نویسنده ای زبردست بود.
میدانم که ادبیات قدیم پشتو مرهون افکار و اندیشه های بلند اوست و طبع و قریحه ای خداد وی ادبیات پشتو را رونق و رواج بخشیده است و به کمال رسانیده اوست که افکار دقیق و و تمثیلات و تشبیهات عالی و استعارات و کنایات بدیع توام با افکار بلند و فلسفه عمیق حاکی از عالیترین عواطف بشری و همراه با زیباترین صنایع شعری سبک نو در ادبیات پشتو آغاز کرده است که اپس از وی سر مشق دیګر ګویندګان و نویسنده ګان این زبان بوده است و اوست که در حقیقت جاده زبان پشتو را هموار ساخته جنانکه دیګران توانسته اند پس از وی در این راه هموار به راحتی پیش بروند و اسپ فصاحت در میدان بلاغت بتازند اوست که برای اولین بار قوانین عروض و قافیه و فنون شعری را همراه با فصاحت و بلاغت در ادبیات پشتو بکار برده است و با قدرت طبع و مهارت از مضایق سخن بیرون امده است خود میګوید با مضامین و افکار نو شعر پشتو را بطرز کلام حافظ شیرازی و کمال خجند نزدیک کرده ام.
میدانم که خوشحال خان ختک در فنون مختلف شعر استاد بود و به قول خاقانی ( زده شیوه کان شیوه شاعری است) از حماسه و عشق و اندرز و اخلاق و عرفان و فلسفه و حتا فکاهه و عزل نمونه های عالی و ارزنده در کلیات او میتوان یافت همچنان که در انواع مختلف شعر از غزل و قصیده و مثنوی و رباعی مهارت داشت و ګذشته از پشتو به فارسی نیز اشعار شیوائی سروده و ګذشته از نظم در نثر هم پر مایه و قوی دست و قوی طبع بوده است خود اقرار میکند که پیش از وی در زبان فارسی شاعرانی بوده که از او بهتر شعر سروده اند ولی در زبان پشتو تا عهد وی هیچ کس با او برابری نکرده است باید اکنون این حقیقت را بپذیریم که پس از وی نیز در زبان پشتو کمتر توانسته است در این میدان بروی سبقت جوید و از وی پیشی ګیرد.
میدانم که به اقتضای طبع جنګجو و دلیری که داشت بهترین قسمت از اشعار وی حماسه های اوست که در ان احساسات ملی شور و شوق و ذوق درونی شاعر خوب خوانده میشد و در این بخش از اثار خود همه را شجاعت قدرت و تمالک نفس و پرهیز از یاس و نومیدی تشویق میکند خود میګوید هر شمشیر زن که به خلوص نیت شمشیر بدست ګیرد سپاهی ګران و نیرومند کاروان اخلاص وهمت ا را بدرقه میکند. در نظر او شجاعت اخلاقی را بر شجاعت ظاهری برتری میدهد میګوید شجاعت همان بازوان توانا داشتن وش شمشیر زدن نیست بلکه شجاعت بیشتر متکی به خرد و تدبیر اندیشه سالم است.
انرژی قبل شجاعهّ الشجمان
هو اول وهی محل الثانی
میدانم که در اثار خود پيروان خویش را به اتحاد و یګانګی میخواند و از نفاق و بیګانګی بر حذر میدارد زیرا به عقیده ای او نفاق منشا همه زبونیها و مبدا همه ناکامیها و تیره روزی هاست، بلند همت بودن جوانمردی و پاک دلی خشم فرو خوردن در عقیدت استوار بودن به نیت خیر ګرائیدن سخاوت ورزیدن از تنګ چشمی و کوته نظری ګریزان بودن این همه را در اشعار او به تصریح یا به کنایت متوان دید و از مطالعه اثارش خوب میتوان دانست که خود به تمام این صفات متصف بوده و آنچه ګفته دیګران را به آن خوانده است خود بدان ایمان داشته و فی الواقع همه را از دل ګفته و تنها سخنی نبوده است که بر زبان رانده باشد. میدانم این شاعر پر مایه که در دامان طبیعت و آغوش کوهسار پرورش یافته به زیبایی های طبیعت دل بستګی فراوان داشته و با الهام از طبع بلند خود تحت تاثیر محیط غزل های عشقی توام با مضامین دل پذیر و افکار لطیف بسیار سروده است. غزل هائیکه سوز باطنی شاعر را در مضامین دقیق آن میتوان خواند. غزل های که در آن به تاثری درونی از آنګه بروی ګذشته است سخن ګفته و طبیعت را با لطف تخیل توام با جمال اسلوب و کمال معنی بطوری مبتکرانه و دل انګیز وصف کرده و شنیده ام که سبک غزل سرایی او بعد از وی مورد تقلید همه شعرای پشتو زبان بوده است.
میدانم در فلسفه مردی به واقع بین ژرف نګر نه همه در قید تن و نه همه در بند جان.
مکن در جسم و جان منزل که این است و آن والا
قدم ز این هر دو بیرون نه نه اینجا باش نه آنجا
واقعیت زندګی و فلسفه ای حیات را همان ګونه که هست درک کرده بود و بیان میداشت نه همچون بعضی خیال بافان در خود فرورفته و از حقیقت بی خبر که جهان واقعی را از دریچه تنګ تخیل خود مینګرد و از پشت شیشه کبود عالم را کبود فام می بیند. او ارزش انسانی را در همت و قدرت میداند و میګوید همچنان که مرغ اګربال پر قوی نداشته باشد پرواز نمیتواند کرد و انسانی نیز اګر به بال و پر تقوا و فضیلت متکی و مسلح نباشد مرغ روحش از قفس تن بال ګشادن و به عالم بالا پرواز کرده نتواند.
به حکمت های قوی پر کن مرا این طوس عرشی را
که تازین دامګاه او را نشاط آشیان بینی
آنګه که در این جهان است باقی پایدار نیست به عقیده او روح بلند پرواز بشری نباید پای بند جهان فانی باشد زیرا این پای بندی او را از قدرت و کمال واقعی و پرواز بسوی عالم حقیقت و معنی باز میدارد با این همه واقع بینی ګاه نیز عالم حیرت و تعجب فرو میرود و میګوید حیران آمدم به تعجب میروم کائنات کارګاه بزرګی است که هیچ بشر تا کنون نتوانسته است به اسرار آن پی ببرد.
روز ها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام امدنم بهر چه بود
به کجا میروم اخر تنهایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بودست مراد وی از این ساختنم
و این همان حیرت و استفهام است که در درجات کمال بیشتر فلاسفه و مبتکران جهان را در برابرخود به زانو انداخته و نګاه داشته و در انتهای مراحل سیر و سلوک به عالم معنای عرفای بزرګ را حیران و سرګردان خود کرده است.
کوشش پشتو تولنه ( انجمن ادب و زبان پشتو) را در تجلیل این قهرمان ملی و ادبی از صمیم قلب میستایم این انجمن تا کنون خدمات برجسته ای در تحقیق تاریخ و لغت و ادب زبان پشتو کرده و یقین دارم در آینده بیش از ګذشته توفیق حاصل خواهد نمود.
ما ایرانیان به هر ګونه تلاشی که در راه فرهنګ و هنر و احیای مفاخر و آثارملی از هر جانب ابراز شود به دیده احترام و تکریم مینګریم خاصه که این کوشش و تلاش در کشور برادر عزیز و همسایه ګرامی ما افغانستان باشد یا دانشګاه ایران برای هر ګونه همکاری در نشر و بسط و شناساندن آثار ګران قدر این شاعر پر مایه آماده است و این خدمت را نه تنها به عنوان وظیفه دوستی و همسایګی و برادری بلکه بعنوان وظیفه ارزنده معنوی در توسعه و اشاعه علوم و معارف و فرهنګ جهانی تلقی میکند.
نماینده ګان دانشګاه تهران با کمال افتخار در این مراسم شرکت جستند و با قلبی آکنده از مهر و محبت ملت نجیب افغان به میهن عزیز خود باز میګردد و این صمیمیت و داد را همچون ارمغانی ګرانبها با خود به کشور خویش همراه میبرند و راست وبی کم و کاست بهم میهنان ګرامی خویش عرضه میدارند.
نه لاله ام که برویم به طرف باغ تو لیکن
بهر بهانه که باشد به سینه داغ تو دارم